میدونِ جنگِ شعرِ من !
خیابونایِ ذهنِ من …. خالی از هرچی عابره
میدونِ جنگِ شعرِ من … تن پوشِ واژه ها زره
صدایِ انفجارِ توپ …. از سنگرِ منطق میاد
زخمی شده دستِ دلم …. بوی خون از مشرق میاد
سگ هایِ ولگردِ خیال …. افکارمو هی میدَرَن
سربازای دشمن میان …. عشقو به غارت میبَرن
آتیش گرفته خیمه ی …. احساسُ ؛ افتاده علم
حالا همش خاکستره …. چی مونده واسم جز قلم ؟
تو کوچه و پس کوچه ها …. سر میبرن هر واژه رو
خون میچکه رو برگه ها …. رو این ترانه های نو
توی سرم صد انفجار ….. بوی یه تل باروت میاد
اشهد میخونن یک صدا …. داره یه مُش تابوت میاد !
" مریم جعفرزاده "
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
+ بدونِ ویرایش!
علی اصغر شریفی
ترانه زیبایی بود این کار کاری بود که جا داشت یک مقدار درباره مفهوم و هدفتون یه توضیحی ارائه میدادید مثلا : بوی خون از مشرق میاد حالا چرا مشرق؟ چه چیزی رو در اینکار میخواستید به تصویر بکشید. کار که عالی بود و لذت بردم @};- :-) @};-
مریم جعفرزاده
سلام جنابِ شریف برداشت آزاد ! همین قدر که مفهومی شبیهِ باورِ " طلوع سرخ " رو در بر داره... @};- خوشحالم که مورد پسند بوده و تشکر از حضورتون @};- @};-
سعیدسعادتی فر (غمخوار)
سلام ترانه قشنگی بود....اما احساس میشه بعضی جا ها بخاطر وزن آسیب دیده و اونطور که باید حست رو منتقل کنه نکرده.. در کل خیلی زیبا بود..من خوشم اومد.. موفق باشی @};- =D> =D> =D>
نیما پیر باوقار
ترانه زیبایی بود مریم عزیز هر چند بدون ویرایش از ترانه های دیگت کمی پایینتر بود اما بازم زیبا بود دوسته خوبم =D> @};- @};- @};-
امین بهاری زاده
سلام کار بسیار زیبایی ازتون خوندم. =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
مجید صادقی
سلام مریم عزیز چه بغضی داشت این کارت واقعا آفرین خیلی عالی بود توی سرم صد انفجار ….. بوی یه تل باروت میاد اشهد میخونن یک صدا …. داره یه مُش تابوت میاد ! =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D>
سهیل پیلتن
درود خانم جعفرزاده عزیز کارتون رو خواندم و احساس میکنم به مضمون خیلی خوبی پرداختین یه جاهاییش خیلی خوب بود مثل : صدایِ انفجارِ توپ …. از سنگرِ منطق میاد احسنت همین حضورتون زیباست موفق باشین @};-
سید ایمان پورحسینی
به به ... مریمی...سلام ...پارسال دوست امسال آشنا... :-) فضای قشنگ.... بدون ویرایش :-) مخلصم :-) @};- @};- @};- @};-
حسین خزایی
ترانه خوبی بوود .. مضمون کارم خیلی خوب بووود .. مانا باشی @};- @};- @};-
امین شیخی
سلام ترانه زیبایی بود...لذت بردم @};- آتیش گرفته خیمه ی …. احساسُ ؛ افتاده علم حالا همش خاکستره …. چی مونده واسم جز قلم ؟ =D> =D> @};- @};-
سعید سروی
@};- @};- @};- @};- @};- زیبا بود دوست من نبودنتو جبران کردی
علی یاری
مثل همیشه زیبا بود
روناک عساری
سلام خواهری :-x :-x من آمده ام وای وای من آمده ام :"> عزیزم حرفایی که زدی خیلی پخته و عالی بودن :-x منم وقتی میخوام ترانه بگم کلمه ها هجوم میارن :-S ولی با این شدت نه دیگه :-( نگرانم کردی :-S توی سرم صد انفجار ….. بوی یه تل باروت میاد اشهد میخونن یک صدا …. داره یه مُش تابوت میاد ! =D> =D> آفرین به این تخیلات قوی 8-> =D> =D> لایک مخصوص یه مریم مهربوون @};-
مجید شمس
سلام خانم جعفرزاده خوب بود فضاتون و موضوع خوبی هم داشت موفق باشید @};- @};- @};-
صادق شيخي
تیش گرفته خیمه ی …. احساسُ ؛ افتاده علم حالا همش خاکستره …. چی مونده واسم جز قلم ؟ كار قشنگي بود.موفق باشيد :-) =D> @};-
معصومه قریشی
درود مریم عزیزم خواستم بگم ترانه های قبلی قوی تر بودند ؛ دیدم تذکر دادی بدون ویرایش ... :"> لذت بردم بانو ...طرز تفکرت که ترانه هات گویاش هستند رو بسیار دوست دارم @};- @};-