کتاب اول (به یاد قهرمانهای قصه های کتاب های دبستان …..)

من دارم دوره می کنم دردو
تو کتاب کلاس اولمون
زنگ املا ،معلم وخط کش
بغض تنهایی من وبارون

آخر قهرمان قصه چی شد ؟
تا معلم می پرسه می مونم
حالا من گیج بعد این همه سال
آخر قصه ها رو می خونم

آخر ش اون عقاب کوه بلند
آسمونو به عمر زاغ فروخت
آخرش جای پیرهن توشب
ریز علی وقطار باهم سوخت

پطرس اومد ولی رودستای اون
سد سوراخ پشت کوه شکست
سیل اومد کتاب کبری رو
شست ودیوارهای خونه نشست

صد تا یاقوت دسته دسته انار
قلبای ما که له شد وپوسید
دارا اما ندار ،دارو کشید
گیس سارارو دستای شب چید

تو کتاب کلاس اول ما
چی نوشتن که زندگی این شد ؟
چی نوشتن که قهرمان کتاب
تا به اینجا رسد غمگین شد /
بنویس آی بلند آزادی
ب :به بابا بگو که برگرده
نون نوشتن تو سفره نون باشه
ه:نگو هیس ،این هوا سرده

من دارم تازه این الفبارو
می خونم تو کتاب اولمون
کبری ،بارون زده کتابو بیار
از تو دستای خیس شب بیرون

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/73395کپی شد!
1136
۴۳