پشیموونی………..
این اولین ترانه ی رسمی بود که نوشتم و با صدای دوست خوبم رامین همایی اجرا شد!
شاید تو این روزای بی ترانگیم وسیله ی خوبی باشه که کنار شما باشم!
یادش بخیر
تموم ترسم از این بود
که حست غرق عادت شه
واسه دل کندن از اینجا
دلت راضی به قسمت شه!
من اینجا مونده تو راهو
تو پاهات گرم رفتن بود
تموم بار تنهایی
رو دوش خسته ی من موند!
هوای قلبم این روزا
چقد سردو نفسگیره
منو سوزوندیو آخر
گناهش پای تقدیره!!
دیگه چشمای بیتابم
به یاد تو نمی باره
نگات اینو بهم فهموند
که اینجا آخر کاره!
تموم سهم من از تو
شده احساس ویروونی
یه مشت درد به جا مونده
یه جور حس پشیموونی!
تو تنها رفتیو یاد
منو از خاطرت بردی
چه جور اون روزو یادت رفت
که رو عشقت قسم خوردی؟!!