بــــــــــــــــــیــابـــــــــــــــــــون
دلم حـرفـاشـو گـفت اما اونی که خـواستمش نشنید
صدام لرزیـد ، با بغضم خیال کـردم خـودش فـهمـید
تـمـوم قـطـره هـای شور که سر خوردن روی گونم
بــا طـوفـانت مثِ گِل شد تــو قــبــرِ قــلــب داغـونـم (۱)
غـُـبـار تـو هـوا کــم شـد حـالا مـی بـیـنـم ایـنـجا رو
ولــی مـن کـه بـدون تــو نـمـیـخـوام حـتی چشما رو
چـقـد راحـت گمم کردی مـیـخـوای زجرم بدی لابـُد
تـو نـسـلِ مُـد گرایی هــا شــکـنــجـه دادنـم مُـد شـد(۲)
شایـد عـشقـم خطا باشه تـو ایـن دنــیـای آشــفــتــه
سزای قـلب مجنونه که از پــا دآره مــی یُـــفــتــه(۳)
تـو گــرمـای بـیــابـونـم بـدون ســایــه مــی سـوزم
چـشـامو به سـرابِ تُـو چـه خـوش بینانه می دوزم
دارم محـو افـق می شم دلـم خـوش مـیشه برگردی
نـمی دونـم چــرا گـفتی که بامن سخت ، سرکردی
من اینجا رو نمیشناسـم بیابون جـای مونـدن نیست
بـیـا عشقت رو پیدا کـن دلـم راضی به رفتن نیست(۴)
کــسی مَحـوِ چشای تُـو نمـیــشـه حـتـی تـو خـوابـت
چــرا بـایـد بـشم درگیر بــا ایــن دلــتـــنــگیِ ثـابــت
امیرحسین فلاحی
۹۱/۳/۱۳
________________________________________
پ-ن:
(۱): قطره های شور منظور اشکهایی هستن که بعد از جاری شدن روی گونه هایی که روش گرد و غبار طوفان نشسته (آب+خاک) تبدیل به گِل شده و مانند گِل هایی که در قبر میریزند – و منظور از ریختن گِل توی قبر قلب هم تحمل کردن درد های تحمل ناشدنی قلب که در طولانی مدت منجر به مرگ قلب میشه هست (که این گل ها مثل درد هستند)
(۲): وقتی همه سراغ مُد میرن خب این روزا خبرای زیادی هم درموارد مختلفی با موضوع جدایی و خیانت و … میشنویم که البته واقعا تاسف باره و این دوستیای سر سری که عشقای ظاهری رو میارن و دو طرف علی رقم نداشتن علاقه به هم باز هم به تظاهر کردن ادامه میدن و آخر و عاقبتش میشه این جدایی که یه جورایی مُد شده تو این جامعه . . .
(۳): شاید عشقم (منظور شاید عشق هم است) – می یُفته رو نوشتم که همونجوری که میخوام تلفظ کنید
(۴): منظور از بیابون یه آشوب درونی که خیلی داغ و نفس گیره و داره با خودش میگه کاش بیاد (یه جورایی دیگه دیوونه شده)