خودت و کنترل بکن لطفن … !
خودت و می زنی به خواب اما
زشته رویای غیر قانونی !
باختی مثل یک قشون کبریت
توی یک سرزمین بارونی …
*
مثل سیگار تلخ و ارزونی
مثل یک برده ی فمینیستی
پیرهنت توو تنت گشادی کرد
دیگه اندازه خودت نیستی !
*
از خودت هی مجسمه ساختی
بیخودی روحت و تراشیدی
توو خیالت یه قهرمان هستی
"توی آینه دراکولا "… دیدی ؟؟!!
*
دیگه مشتت برای ما وا شد
دیگه رسوا شدی … ببین دختر !
رو سه جلدت نوشته : لی لی پوت *
پاشو از زیر ذره بین دختر …
*
بازیاتم تُفای سر بالاست
گریه از تو … ترّحمم از من …
مرسی از "خانواده ی کدئین "
واسه آرامشت چه ها کردن !!
*
آخه با چن تا جمله ی عشقی
آدما رو نمی شه که بخری
یا که با وعده ی سر خرمن
یه مترسک بشی و دل ببری
*
توو تقلای گُل گُلی شدنت
یه فسیل از زنای قاجاری
نون و با نرخ روز می خوردی
تو یه قرنه به من بدهکاری!
*
پای تئاتر تو هیشکی گریه نکرد
توو نقابت قایم نشو آرتیست !
تو یکی مومن و همه کافر ؟!!
نه عزیزم , خدا خصوصی نیست !
*
پره تارعنکبوت ذهن تو و …
… پره از حقه های اسقاطی
که به هر قیمتی شبیه باشی
به یه دوشیزه ی خراباتی !
*
– جعل امضای آدمای بزرگ
– کپی تابلوهای نقاشی :
حال اون کشوری رو داری که
میره به سمت یک فروپاشی .
*
مثل اسپند روی آتیشی
وقتی دست و نمی بری از من
هی به دیوار مشت می کوبی
خودت و کنترل بکن لطفن … !
***
* با گذرنامهای که رو جلدش جای «ایران» نوشته بود «لیلیپوت»:یغما گلرویی .
***
در پایان تشکر می کنم از همه دوستانی که مرحمت دارند و تا انتهای کارهای بلند من حوصله خرج می کنند .
پایداری رفاقت …