حالمو از کی بپرسم
پشت سر بنبست مرگه
رو به رو، درای بستهس
توی این سکوت سنگی
چقَدَر دلا شکستهس
خوابا کابوسن و تاریک
رؤیاها پاییز زردن
نگاها، غارای وحشت
سینهها قلک دردن
حالمو از کی بپرسم
روزامو از کی بگیرم
شبامو کجا بپاشم
قراره کجا بمیرم
شادیا تنهام گذاشتن
زندگی بهم رودس زد
دلمو با سکته لرزوند
نفس خستهمو پس زد
اینجا آسمونِ دلتنگ
بارون اسید میباره
روی گونههای خیسم
زخمای عمیق میکاره
من از زندگی چی میخوام ؛
جادهای واسه رسیدن
یه دریچهی تماشا
چشایی واسه چکیدن
آسمونو گِل گرفتن
خورشیدُ تو پستو کشتن
کهکشونای پریشون
گلههای لاکپشتن
من از زندگی چی میخوام ؛
یه نفس، که زنده باشم
فرصتی تا که بتونم
اشکامو تو شب بپاشم