زن
(۱) یه قاب خیس، جنس آه ، نشسته روی چشم من
تو قاب عکس، حقیقته، حقیقتی به اسم زن
رو عکس قاب خط کشیدن،احساس اونو دزدیدن
تنُ برهنه کردنُ،به خواسته هاشون رسیدن
اشکهای زن رو ندیدن صدای بغض رو نشنیدن
تنهاش گذاشتنُ و یکم به آرزوهاش خندیدن(۲)
(۳)ای عکس توی قاب من، بلند شو و لبخند بزن
زندگی جای گذره، نموده من نموده تن(۴)
(۵) یه سنگ سخت به جای قلب تو حفره دلت بکار
یه تیشه از احساس سرد رو دست آدما بزار
تا دست آدمای بد به آرزوهات نرسه
احساس پاکت رو ببر چشم بسته پای چوب دار(۶)
(۱)…(۶)
(۳)…(۴)