کلافه؟
چقدر این روزگارم بی تو نامرده
چقدر این ثانیه ها رو کشش می ده
یه جورایی که انگاری هزاران بار
کلافه بودنم رو به چشش دیده
واسه دنیای ما این قصه تکراریست
همیشه یک نفر رو وهم میگیره
تصور می کنه این عشق اسطورست
ولی دلدار جای دیگه ای گیره
دیکه جایی واسه تعبیر رویا نیست
توو دنیای مثلث های وارونه
خدا هم این شبا کابوس می بینه
چقد(ر) حالش از این بیغوله داغونه
توو دنیایی که هر لحظش پر از شکه
وجود من روی تردید تو سُر خورد
تو روحم بودیو انکار من گشتی
میونِ نیستها، حس منم بُر خورد
چقدر این روزگارم بی تو نامرده
چقدر این ثانیه ها رو کشش می ده
یه جورایی که انگاری هزاران بار
کلافه بودنم رو به چشش دیده
چقدر این روزها توی تنم سرده
همش میمیرم اما باز هم درده
یه آهنگم که روی شعر شب مونده
همش از زوج میگه چون خودش فرده
توو دنیایی که هر عشقی معما شد
واسه حل کردنش شب تا ثریا شد
خودم رو به در و دیوار کوبیدم
نبود تو با یه تلخند حاشا شد
یه طوری بی تفاوت میگذره انگار
که این دنیا منو نادیده می گیره
پلان آخر افسانه گی اینه
یه حس خوبی که بی وقفه می میره
یه مردی که واسه بودن تمنا شد
یه آوازی که توی گنجه پیدا شد
یا شعری که توی هر جاده ای خظ خورد
ولی زیر نگاه عشق زیبا شد!