مرگ آیینه
یه تصویر تو افق پیداست
چقد گنگ و چقد فاشه
یه فرجه میخوام از دنیا
شاید تصویر تو باشه
یه شب رفتی تو از اینجا
شبی که صبحشو گم کرد
شبی که بغض چشم من
رو آیینه ترنم کرد
شبی که مرگ آیینه
به دست تو رقم می خورد
همون شب آیینه دق کرد
همون شب زندگیمون مرد
تو رفتی اون شب برفی
جای پات و بغل کردم
هنوزم سرده دست من
هنوزم کوهی از دردم
هنوزم گرمی عشقت
تو رگهام داره حس میشه
هنوزم بغض آیینه
تو چشمم منعکس میشه
هنوز با گرمی دستات
دارم روزام و می سازم
هنوزم توی رویا هام
به تصویر تو می نازم
همون خونه ی در قرمز
توی اون کوچه بن بست
هنوزم خالیه اما
پره از خاطراتت هست
دل و تقویم سر در گم
حالا چن روزه که رفته
داره دل میگه صد ساله
روی تقویم چن هفته
بیا که بی تو دنیامو
دارم تو هیچ میبازم
بدون تو من از هیچی
دارم یک هیچ میسازم