غزل
غزل میتونه حرفامو به گوش تو برسونه
آخه جز تو کس دیگه که شعرامو نمیخونه
میخوام تو دفتر شعرم فقط حرف از یکی باشه
همون که لحظه های من پراز کابوس ورؤیاشه
همون که آرزو دارم ببینم روی ماهش رو
همون که نیست وکم دارم واسه شبهام نگاهش رو
میخوام تو دفتر شعرم ببینم جای پاهاتو
یه لحظه پیش تو باشم ببوسم روی زیباتو
ببینم اون نگاهی رو که عمری عاشقش بودم
نگاهی که بدون اون خدا میدونه نابودم
شاید این شعر ناچیزم منو یاد توبندازه
به یاد اون که واسه تو،داره هستیشومیبازه
شاید یادت بیاد روزی که گفتی عاشقت هستم
بفهمی از نبود توچقد داغونم وخستم
توشعرام میگم ازعشقی که معنیشو تو میدونی
همون که گفتی ازچشمام همیشه اونو میخونی
بیا این آخرین شعرم فدای یک نگاه تو
بدون دارم تو این غربت میمیرم بی پناه تو