آرامش…
هنوزم در پی آرامشی تو
منو از بودنت محروم کردی
ی روزی در پی دستات بودم
ولی تو قلبمو مسموم کردی
نگاه تو هنوزم در پی من
ولی من واسه موندن پیر بودم
چرا از دست من دلگیر میشی
من از تو بازی بودن سیر بودم
دلم درگیر آرامشه اما
چشای تو علیه اش تیز میشه
صدای من به کامت تلخ بوده
دیگه سوز تو هم شیرین میشه
همیشه واسه تو مجنون بودم
نگاهم رو به حرفای تو دوختم
نمیدیدی دارم تنها میسوزم
نمیدونم چرا واسه تو سوختم