آخرین ایستگاه
تو خندیدی و بغض کردم
نگاهِ پنجره تار شد
جلوی چشمِ من هرشب
یه تصویر از تو تکرار شد
به چشمات زل زدم تا که
تو چشمای تو ماتم برد
به تو فکر کردم و سردرد
گرفتم تا که خوابم برد
رو تارِ عنکبوت هر شب
به رویای تو چسبیدم
رو تخت خوابِ تنهایی
همش خوابِ تو رو دیدم
مثِ یه بختک بدبخت
رو بختِ گریه افتادم
تو میری و نگاهِ تو
داره حک میشه تو یادم
***
من و تو سهم هم نیستیم
ولی ما مالِ هم هستیم
برای مرگِ این احساس
من و تو هردو همدستیم
***
رو گونه قطره ی اشکم
تمومِ خواهشِ من بود
رسیدیم تا تهِ جاده
و تکلیف با تو روشن بود
تو چشمای تو میبینم
بعیده موندنی باشی
دلم شور میزنه رفتی
مبادا تو دلی جاشی
من اینجا آخرِ خطم
ازم خواستی که برگردم
تو راهِ آخرین ایستگاه
تو خندیدی و بغض کردم
***
من و تو سهمِ هم نیستیم
ولی ما مالِ هم هستیم
برای مرگِ این احساس
من و تو هردو همدستیم
***