شاعر شدن
من نمیخواستم که شاعر باشم
نمیخواستم که بگم از عشق تو
من نمیخواستم که بعد رفتت
شعر کنم تمام خاطراتتو
نمیخواستم که نباشی پیشمو
بنویسم از روزای بودنت
شاعری باهمه ی قشنگیاش
نمیارزه به دیگه نبودنت
بجای اینکه کنارم بشینی
موهای رنگ شبت رو ببافم
حالا باید توی این اتاق سرد
بشینم با واژه ها شعر ببافم
رنگ شعرام به سیاهی میزنه
رنگ اون چشمای براق و ظریف
این روزا همدم مهربون من
شده چنتا قافیه.یه مشت ردیف
میخوابم شبا تو آغوش غزل
با ترانه عشق بازی میکنم
میدونم میخونی شعرای منو
با همش خاطره بازی میکنم
احمد اکملی۹/۵/۹۲
———————————————————————————————————–
پ ن:با عرض ادب خدمت اساتید محترم آکادمی.این ترانه فقط حال و هوای این روزای منه و همینجا از همه دوستان عذر میخوام که خودمو شاعر خوندم.من هنوز شاگرد هستم