من از فاصله می ترسم
یه جور دلواپسی دارم
که انگار آخر قصه ست
یه جور دلشوره که انگار
همه درها به روم بسته ست
تو که نیستی
سیاه ِ مثل شب روزام
پُر ِ بغض ام پُر ِ گریه
همش بارونیه چشمام
دیگه از فاصله خسته ام
دیگه از دوری بیزارم
تو هم مثل منی آره
من از حالت خبر دارم
بگیر دلواپسی هامو
من از فاصله می ترسم
کنارم باش ، که من از آخر
این قصه می ترسم