بدون شرح
غمگینی و تنها از این روزای بی رویا
ازرده ای از روزگار ناجونمردی
هم صحبت شبهای تا چند وقت قبل من
طاقت ندارم تا ببینم خسته از دردی
دلگیر بودم از نبودت اون شبا اما
باید برام از حال تنهاییت میگفتی
ما قصمون با هم گره خورد اون شبایی که
با من از احساسات رویاییت میگفتی
وقتی دلم واسه حضورت تنگ بود و تو
یادت نبود من فرق دارم با همه اینحا
تنها گذاشته بودی این دیونه رو با کی
وقتی دلم پر بود از دنیا و از یغما
ناراحتم از این همه راهی که بین ماس
از اینکه تو فکر میکنی مغرورمو خونسرد
وقتی که ابری چشمای تو از دنیا
من نازنم دلگیر نباشم از غم این مرد
وقتی که غیبت زد گفتم دوست یعنی چی?…