چــنــد خــط جــنــون…
توو اتاقی پر از هوایِ جنون
کاغذای مچاله روی ِ زمین!
روی میزم دو بسته سیگار و
واسه خر کردنم دو تا کدئین!
اضطرابِ یه ذهنِ پُر تشویش
بینِ جریانِ اشـک،خندیدیـن!
یه روانی اسیـرِ ایـن اوضـاع
میشه فردی یکم شبیهِ به من!
بعضی وقتا یه شاعرِ وحشی
واژه هاش لایقِ یه کاغذ نیست!
مُهر رد خورده روو تنِ شعراش!
مثلِ افکارِ زشتِ یه "کمونیست"!
گاهی تـوو فـکـر داسـم و چـکـش
توو نگاهم یه "تک ستاره ی سرخ"!
گـاهـیـم تـوی فـکـرِ مـجـروحـم
نــقــش میبنده یه تـرانه ی سرخ!
خیلی روزا یه گوشه از سلول
محو "سرگیجه" های هیچکاکم!
گـاهـیـم تـویِ "دوزخِ" دانـتـه
واسه چند لحظه دور از این خاکم!
رو مـوتـور بـا "چـه" و گـرانـادو
واسه کشفِ جهان سفر میرم!
با "پوزو" توو یه شهرِ بی قانون
با یه تامپسون پیِ خطر میرم!
وقتی میرم توو بُهتِ "عشقِ سگی"
حسِ خوبی به "سـگ کـشـی" دارم!
گـاهـیـم بـعـدِ درک یـه آهـنـگ
خـیـلـی احـسـاسِ خـودکـشـی دارم!
تـوو کـتـابـای شـامـلـو،حـالـم
مثلِ قـقـنوسِ خـیـسِ بـارونـه!
تـویِ دنـیـایِ واژه ی اخـوان
کلِ دنـیـایِ مـن زمـسـتـونـه!
من شبا با واترز و گیتارش
تا خود صبح منگ و بیدارم!
باورم شد که تک تکِ دردام
آجری میشه واسه "دیوارم"!
کـاغـذایِ مـچاله رویِ زمـیـن!
توو اتاقی پر از هوایِ جـنـون!
شعرِ خسته اسیرِ تویِ یه بند
ردشو شاعر!توو بهتِ واژه نمون!