رفیق
قدم بزن با من بیا
بریم به سوی انتها
من و تو باید بمونیم
نشیم رفیق نیمه را
اشکمو تو پاک می کنی
من و تو آروم می کنی
توی دل شب که میشه
این شب و روزم می کنی
خنده نکن گریه داره
وبال گردنت شدن
قصه غصه های من
شلاق روی این بدن
نشو رفیق نیمه را
بیا تو دستمو بگیر
دلم اگه میگه بمون
نگو بهم برو بمیر