مرز
مرزی که می بینم خاک تن یار ِ
چشمامو می بندم عکسش رو دیوار ِ
مرزی که می بینم جز راهِ رفتن نیست
یک کوچه ی بن بست سهم ِ دل من نیست
چشمامو می بندم عطرش تو این خونهَ س
صداش توی گوشم آواز ِ ویرونه س
چشمامو می بندم حرفاش همش اینجاس
یک تابلوی پر اشک سهم ِ من ِ تنهاس
پایان دنیا رو بذار روی زخماش
مرزی نمی بینم جز وسعت چشماش
پایان دنیام رو مرز تو می بینم
این گوشه از تاریخ یادت رو می چینم