تصویر یک درد
اتاقی خالی از امید
یه قاب عکس تکراری
یه فیلم طنز و تن دادن
به لبخندای بی عاری
یه آینه پیر و فرسوده
یه گوشش عکس سه در چار
یکی تصویر درداشو
کشیده رو درو دیوار
یه پنجره با رقص باد
داره پلکاشو میبنده
گل کاکتوسم این روزا
داره رو طاغچه میگنده
یه جسم نیمه جون رو تخت
یه تخت خسته از این تن
شبو روزی که رد میشن
تو تقویمی جدا از من
دارم هر لحظه میمیرم
از این احساس بیزارم
من این دنیای بیمارو
به لطف رفتنت دارم
…
ــــــــــــــــــــــــ
یه وقتایی آینه کسیرو باهات روبرو
میکنه که خیلی وقته از یادت رفته…