تب دارم
تنم آتیشه تب دارم
مثه روزای آفتابی
مثه چشمایی که سرخن
همش از روی بی خوابی
سرم گیج میره داغونم
سیاهی میره هی چشمام
تو انگار واسه زجر من
گرفتی اختیار تام
تو حتی توی بیداری
برام کابوس سر سختی
صداش تو خونه می پیچه
دری که روی من بستی
میدونم بر نمی گردی
مهم نیس واست اصرارم
دیگه اصراری نیس وقتی
خدا هم کرده انکارم