بغض خسته ام
می تراود لحـــــــظه های انتظار
از در و دیوار بغــــض خسته ام
می چکد صد اشک روی دفــــترم
می چکد خون گریه ها پیوسته ام
در سکوت نبض شــــب تنها شده
در نگاهم عشـــق در پرواز است
پشت دردم را نمـــــــیدانی کنـون
درد من در پیش تو یک راز است
دیگرم شعر و فراق و دوســــتی
تا دلیـــــل بودن جـــــانم نشـــــد
دیگر اکنون گریه و داغ و صـفا
لحظه ای در خانه مهــــمانم نشد
بگذر از من باز بگـــذارم به خود
تا روم در عمق این دل خــستگـی
هر چه غم دارم ز بی داد دل است
از شکست عشق و این دل بسـتگی