انگ
بیا با هم دوره کنیم
درسی که زندگی داده
مشقای روزای سیاه
اتفاقای افتاده
زجرای چرکیده زیرِ
پوستِ سیاهِ روحمون
سقفِ خرابِ آرزو
رویاهای دور و پنهون
یکی بگه کِی میشه پس
ازین زندون آزاد بشیم
چرا دروغ؟که معلومه
ما هممون یه زندونیم(هستیم)
وقتی به دنیا اومدیم
انگُ به ما زد دنیامون
کاری نمیشه کرد و این
حکمو بریدن برامون
حکمِ زندونیِ دنیا
حکمِ فهمیدن و دردش
حکمِ دیدن و سکوت و
حکمِ تنهایی و مردش
دوره نمیخواد بهتره
رد شیم بی فکرِ خاطره
باید بریم و گم بشیم
اونجا که هر نوری میره
فقط واسه آروم شدن
رد شیم ازین دنیای زشت
نه واسه ترس و خستگی
یا که جهنم و بهشت
ردشیم بریم تموم بشه
زندگیِ زندون وار
با من بیا هم سلولی
رد شیم از فکرِ هر دیوار
مهدی کامرانی