جدایی
پشت شیشه ی ترانزیت
توی سالن فرودگاه
لحظه ی تلخ جدایی
داره سر می رسه از راه
می بینم وقتی که هستی
روی پله های برقی
داری می ری سمت پرواز
می ری از این خاک شرقی
دس تکون می دم واسه تو
میشکنم بغضمو آسون
حالا من چشمامو آروم
میسپرم به دست بارون
دس تکون می دی واسه من
می بینی چشمای خیسم
می گی وقتی که رسیدم
واسه ی تو می نویسم
میدونم نمی نویسی
تو سرت گرمه به رویات
فکر زندگیِ غربی
شده انگار همه دنیات
گفتی با من همسفر شو
همه زندگیتو بردار
توی آسمون آبی
من و تو بپریم اینبار
گفتم اینجا ریشه دارم
سخته از اینجا جدا شم
از همه دلبستگی هام
نمی تونم که رها شم
تو می ری واسه همیشه
واسه آینده ی روشن
چجوری کنار بیام با …
درد تنهایی کشیدن
حامد کاوه ئیان – خوشحال می شوم نقدم کنید