ویرونی
یه حس ویرونی تواستخونهامه * احساس یک مرده توی نفسهامه
این خواب طولانی کابوس شبهامه * هرگوشه قایم شم این فکرهمرامه
فکرشب تاریک روزامو پرکرده* تقویم من پاییز.یخ بسته وسرده
دریاروسدکردم.لب تشنه ام اما* راهی جلوم بازه.میترسم ازبیراه
نتهای بی احساس.روریتمهای تند * حرفامومیزنن.این واژه های گنگ
من موندمو قفس.قلبی که توش شکست * حتی نوازشم باتازیانه است
ابری ترازهمه بابغضهای خیس* این حالوروزمه.وقتی که خنده نیست
محکوم به زندگی بافکرمردنم * توحس بردگی ارباب میشدم
بس که شکستم از.هرارتفاع پست * پنجره هارومن.دیوارمیکشم
بااین همه ولی.تواین همه بدی * یک روزنه که هست.اونم خداتویی