درد مشترک
تو هم می خوای تنها باشی انگار
همه بیرونن و تو خونه هستی
به من چیزی نگو، می فهمم اینو
تُو هم مثل ِ منی، دیوونه هستی
نه می تونی به من وابسته تر شی
نه می تونی رها باشی از این عشق
تو هم درگیر ِ این تردید هستی
همین حسی که من دارم، همین عشق
تموم ِ غصه هامون از یه ریشه
تموم ِ دردهامون مشترک بود
تو با هر گریه ی من، بغض کردی
رو قلب ِ هر دو تامونم تــَــرَک بود
چه جوری زلزله اومد که اینجور
صدات می لرزه مثل ِ دستای ِ من؟
خودم هم توی ِ دنیام جا نمیشم
چقدر کوچیکه بی تو ، دنیای ِ من!