فصل تگرگ
ستاره مرده تو شبهای تاریک
یه کابوس داره هر آن میشه نزدیک
تو رویای شبای بی ستاره
بهارِ کاغذی سبزی نداره
یه قابه که تو اون تصویرِ دیوار
داره حک میشه رو چشمایِ بیدار
دیگه این زندگی هم رنگِ مرگه
تموم طولِ سال فصلِ تگرگه
***
نشد دریا رو تو چاهش بپاشه
تو قتلِ زندگی خونی نباشه
همین شهرِ پر از دود و سیاهی
نشد از سایه ی وحشت جداشه
***
به پایان میرسه جاده از آغاز
رو بامِ آسمون ممنوعه پرواز
همیشه تو حوالی ی یه پایان
یه بن بست میشه دید از چشمِ دالان
پر از خاموشیه دنیا همیشه
از این کابوسِ بد بیدار نمیشه
تو گوشِ این سکوت هر شب می پیچه
یه دیروز که پر از تکرارِ هیچه
***
نشد چشمای شب خوابش بگیره
که تلخی از لبِ دنیا نمیره
دعا کن که یه روزی نفرت و درد
تو کوچِ آخرین پاییز بمیره