هفت سین
چجوری میشه اینروزا رو،سر کرد
نبودت لحظه هامو سیر کرده
دو ماهه که زمان رو ساعت ِ پنج
تویِ یکشنبه یِ دی گیر کرده
شب و روزام پر از تکرارِ محضن
شدم مثلِ یه عکس، میخِ یه دیوار
رو دُورِ تندِ یک فیلمِ درامم
تماشایِ یه فیلمم سرسری وار
پرم از صحنه های منفی بیست
پر از عشقو،پر از خونُ ،پر از قتل
یه تقویمم پر از روزایِ تعطیل
یه کاغذ باطله کنجِ همین سطل
نخند این حسِّ پوچم وهم شب نیس
هنوز عطر تو مونده رو تن من
هنوزم عکسی از تو روبرومه
هنوزم خاطراتِ خوب ِ یک زن
هنوز روو دُورِ تکرارِ یه فکرم
یه فکری که توو مغزم گیر کرده!
دُرُس جایی که می خواستی نبودم
دوماهه ذهنمو در گیر کرده
عجب روزای تلخی داره دنیا
تمومه دلخوشی هامو گرفته
پر از تصویرِ مرگم این دقایق
خودِ مرگ اینروزا جامو گرفته
تو که رفتی ،بهارا با تو رفتن
تو هف تا سین من بودی سمانه!
بیا روزای تلخِ من رو حس کن
تویِ هر بندِ تلخ این ترانه
نخند این حسِّ پوچم وهم شب نیس
هنوز عطر تو مونده رو تن من
هنوزم عکسی از تو روبرومه
هنوزم خاطراتِ خوب ِ یک زن
تقدیم به بهترین دوست و همراز زندگیم