حتی سکوتت
حتی سکوتت معنیای تلخ داره
وقتی نمیگی شب به خیر و خواب میری
وقتی تقاص بوسه هامون گریه میشه
وقتی نمیخوای دیگه دستامو بگیری
چشماتو میبینم ک دارن سرد میشن
بین دلامون رو چرا دیوار کردی
هربار پرسیدم چرا دوسم نداری
خندیدی و با خنده هات انکار کردی
می دونم اینو که داری تسلیم میشی
اما تو رو تا بینهایت دوس دارم
سخته مسافر باشی و دل بسته باشی
از انتهای عشقمون کابوس دارم
بعد ار تو دنیا مثه قهوه تلخ میشه
از من نخواه که بعد از تو خوشبخت باشم
بعد از تو من با خاطرت پا پند میشم
بعد از تو باید باغمت سرسخت باشم
بیست و هفت اردیبهشت ماه سال هزار و سیصدو نود و دو