گیتار
بشنوید از گیتار که حکایت می کند
گیتار
دردِ بی کسی ِ پاییز تو درختا جون گرفت
آسمون ابری شد و نم نمک بارون گرفت
همه چی به سر رسیده حتـّی عاشقی ما
فاصله یه حرف تازَس بین دست آدما
حالا من تنها نشـستم، می گیرم سازُ تو دسـتم، زُل زدم به خطـّ ِ دیوار
حالا قطره های اشکم، می بارن از توی چشمم، می چکن رو سیم گیتار
من یه حرف تازه دارم روی خطـّ ِ سرنوشت
من می خوام با تو بمونم تا قیامت تا بهشت
تو بیا کمک بکن دنیامونُ از نو بساز
بیا تو قمار عشق دلتُ به من بباز
حالا من تنها نشـستم، می گیرم سازُ تو دسـتم، زُل زدم به خطـّ ِ دیوار
حالا قطره های اشکم، می بارن از توی چشمم، می چکن رو سیم گیتار
قطره های ریز بارون می بارن دونه دونه
به دلم می گم که اینا اشکای آسـمونه
می گم آسمون باید به حالمون گریه کنه
واسه ی جداییامون زجّه وُ مویه کنه
حالا من تنها نشـستم، می گیرم سازُ تو دسـتم، زل زدم به خطـّ ِ دیوار
حالا قطره های اشکم، می بارن از توی چشمم، می چکن رو سیم گیتار
مسعود داشی