((باران ببار امشب))
باران ببار امشب..دلم از غصه لبریزه،،،چون برگ خشکی..در هجوم باده پاییزه
در سینه گورستانه صدها آرزو دارم،،،بر لب دو صد فریادو..بغضی در گلو دارم
اونکس که در ساحل نشسته..شادو خندونه،،،از موج و از دریای طوفانی..چه میدونه؟
باران ببار..از گونه هام..اشکامو پنهون کن،،،لطفی بر این عاشقدله..در بند زندون کن
وقتی کسی دلواپسه امروزو فردام نیست،،،وقتی کسی سنگ صبوره بی کسیهام نیست
وقتی قراره تا ابد..تنها بمونم من،،،بهتر..که در این اتش و برزخ..نمونم من
بهتر که فردایی برام هرگز نیاد از راه،،،بر لب دعادارم که گردد..قصه ام کوتاه
باران ببار امشب..هوای پر زدن دارم،،،تا کی مگر من…طاقته پر پر شدن دارم
تا کی به دنباله نگاهی..آشنا باشم،،،تا کی ز شادیهای این دنیا..جدا باشم؟
یک عمر غم..بر شانه های بی پناهم بود،،،یک عمر حسرت..همرهه بخت سیاهم بود
با هر کس وناکس وفا کردن گناهم بود،،،پروانه بودن..سوختن..این اشتباهم بود
از خویش و از این بازیه بیهوده سیرم من،،،در سینه امشب..آرزو دارم…بمیرم من
باران ببار امشب..بیا سنگ صبورم باش،،،بعد از من آری..میهمانه سنگه گورم باش
(۹۱/۴/۱۳)