حس شاعر
به خدا که این ترانه اشتباست اگه شاعر استعاره ازمنه
اگه ارایه تکراردلم غمی هست که باز دوباره با منه
کاش میشد چشم توقافیه بشه اسم تو ردیف این ترانه ها
چه کنم که گفتن از تو سختمه واسه من تعریف این ترانه ها
به هوای گفتن از قشنگی هات دوباره دفترمو وامیکنم
اسمتو تموم شعر من میشه که اونو با اشکم امضا میکنم
واسه این ترانه ها م قشنگ نیست نمیتونم حرف قلبمو بگم
جای گفتن از تو بغض میکنم با سکوتی که نشسته رولبم
چی میشد مصرع من مصرع توحاصلش معنی بیت ما بشه
چی میشد حضور واقعی تو حس شیرین ترانه ها بشه
با کدوم ترانه میشه عشق من حس شاعر و درست ادا کنیم
تا به کی باید یه حسی رو همش فدای وزن ترانه ها کنیم
شاید از دردای کهنه دم زدن خیلی تکراریه تو ترانه ها
شاید ازداغای تازه گفتنم بیهوده کاریه تو ترانه ها
اگه حس هر ترانه ام غمه اخه حس شاعر ترانمه
از شادی چیزی نمیدونه بگه اره این تمومی بهانمه