نقاشی
فرقی نداره رنگی
یا که سیاه کشیدن
طرحی که مونده از تو
توو ذهن خسته ی من
چشماتو اول بکشم ؟
اما بی چشم و رویی
لبهاتو عمرا بکشم
می خنده از دو رویی!
یه جاده از موی تو
مثله شب و سیاهیش
می ترسه اما این دل
گم بشه توو دوراهیش
یه فکر خوب زد به سرم
بزار صداتو بکشم
اما صدات هیچی نگفت
گذاشت توو غصه گم بشم
حالا دارم فکر میکنم
سفید باشه بهتره
طرحی که مونده از تو
رو بوم این خاطره
اما چه فایده انگار
این جوری رو سفیدی
تویی که نقش نفرت
رو بوم دل کشیدی
یه سطل رنگ سیاه
رو عکس تو می پاشم
شاید که اینجوری از
عذاب تو رها شم
1391/۵/۳
پ.ن: هیچ کس نفهمید چی کشیدم!