خودخواهی…
نه میشه با تو عاشق بود نه میشه دستتو رد کرد
نه میشه با تو موندو نه به تو با رفتنم بد کرد
نه بی تو بودن آسونه نه قلبم بی تو میتونه
تو پای حس تردیدو کشیدی توی این خونه
نذاشتی تا یه شب راحت سرم رو شونه هات باشه
بفهمم عشق تو بودن چه احساسی بهمراشه
فقط خواستی یکی باشه همش میگه دوست داره
تو یه عاشق خودخواهی و حالا آخر راهه
تو باشی یا نباشی من بازم حس میکنم تنهام
نمیتونی بفهمی که چه حالی داره این روزام
برای هردومون خوبه کمی از هم جدا باشیم
توو تنهایی به این فکر کن الان باید کجا باشیم؟
نگاهم پیش روت خیسه نگاهت پشت من ماته
تو چشمای تو میخونم هنوز خودخواهی همراته
سپاسگذارم از سرکار خانم سارا یاوری که بانی تکمیل این ترانه ی قدیمی شدند…