برگرد به حرمت خاطره و لبخند
تقدیم به کسانی که طلاق، فاصله ها را تقدیم شان کرده، ولی هنوز در خاطره ها، جایی برای هم دارند.
تو خلوت ستارهها
سربه سرم میذاشتی و
ماه بلند قصهتو
تو قلب من میکاشتی و
رنگین کمون دستتو
به شهر من می بستی و
اما نمیدونم چی شد!؟
از دست من شکستی و …
…
این آسمون خسته رو
از کینههای من بگیر
سنگینی نبودتو
از سینههای من بگیر
به حرمت خنده من
به یاد لحظههای خوب
ببخش و یک بار دیگه
کلون قلبمو بکوب
یه فرصت دوباره و
شکفتن بهاره و
بیا به وحشت شبام
با چشمک ستاره و …
نذا که عشق شرمنده شه
نذا که عشق، سر به زیر
ای باغ خاطرات من!
دستای خستهمو بگیر…