برزخ…
دریای پاکه اون چشات ، مرداب سرده این دلم!
تو تنگیِ حجمِ هبـــوط ، ماهیِ مرده ای شدم!
فانوس راه روشنم ، تو دست سبزِ رفتنه!
موندن جهنمه برام ، سکوتِ من ، بهشتمه!
عذابِ تلخِ برزخت ، احساسمو به گِل نشوند
کابوس جغد بد خبر ، ریشه این عشقو سوزوند!
خاطره های لعنتی ، حجمِ تمــــــومِ عمــــــرمه
ثانیه هات حروم میشن ، موندن با من جهنمه!
اسیر قلب من نشو ، من همیشه مسافرم!
تا فکرم آشوبی میشه ، حس میکنم باید برم!
حرفـــــــــــای ناگفتــــــه مــــونو ، بذار به پای بی کســـی
“من” و “تو” ، “ما” نمی شدیم ، یه روز به حرفم میرسی!
گریه شمع و آه باد ، هق هقِ من میون شب!
تمــــــوم لحظه های من ، درگیرِ حسِ تلخِ تب!
برزخِ این رابطه مون ، منو تا گریه ها کشوند…
راضی شدم به رفتنم ، وقتی دلیلی نمی موند!
امــــــــروز و فـــــــــردای منـــــــو ، ببر به دنیــــای قدیم!
غصه این عشقو نخور ، “من” و “تو” ، “ما” نمی شدیم!