بوسه ی عشق
تو سکوتِ برکه ها، وقتی که شب کنارمه
دل تنها و غریبم، اسیرِ نگاهمه
تویِ این خاطره ها، وقتی که باز بارون میاد
دلِ من صداش می لرزه، میگه که تو رو میخواد
تو روزایِ بی تو بودن، التماس دیگه بسه
آخرش به تو رسیدن، انتظار نفسه
تویِ این نامردمی ها، تویِ سوز و اشک و آه
آخرش به پای تو، زندگیم میشه تباه
تو روزایِ با تو بودن، دیگه راهی ندارم
دیگه جای اشک و ماتم، سر رو شونت میذارم
وقتی تو کنارمی، دیگه سکوتی ندارم
به همون لهجه میگم، عشق من تو رو دارم
دیگه جای اشک و ناله، نمی مونه رو تنم
دیگه از شوق رسیدن، بوسه ی عشق می زنم