چیزی نمونده بینمون
دیگه شبیه شیشه ها ، شکستن ُ درک میکنم
عشقت اگه یه عادته ، عادتمو ترک میکنم
برو بهم خیره نشو ، احساسمو یادم نیار
رو حسی که داری بهم ، بی خودی اسم ِ عشق نزار
چیزی نمونده بینمون ، از شهر ِ احساسم برو
جوری عوض شدی که من ، محاله بشناسم تو رو
کجای قصه گم شده ، گرمی این نگاه ِ سرد؟
حتی توو قاب ِ آینه ، دیگه پی ِ خودت نگرد
تو آسمونمی ولی ، پرواز ِ من سقوطمه
چیزی نمی تونم بگم ، فریاد من سکوتمه
وقتشه از اتاق ِ من ، تموم ِ عطرت بپره
میون ِ دستامون اگه ، فاصله باشه بهتره
به جای ما ، من بنویس ، آخر ِ سطر ِ قصه مون
بی خودی جستجو نکن ، چیزی نمونده بینمون