فریاد (ترانه سرا یلدا عصار)
رابطه من و تو ببین چه آسون تموم شده
برام به آخر قصه رسیدی قصه من ناتموم شده
سهم من از عشق تو چی بود؟همش گلایه همش عذاب
آرزوهایی که با تو مردند شدند همشون نقش براب
یادته بارون؟یادته خنده و عهد و قرارهای ساعت ۲؟
دیگه بهت فکر نمیکنم از زندگی و خاطرم برو
دارم میرم سفرگریه نکن این سفر سرگذشتی نداره
ته دلم یکی داره بهم میگه این سفر برگشتی نداره
این قصه آخر سرگذشتمه// برنگشتن بهتر از برگشتنمه
ته دلم یکی داره بهم میگه // بعد من میشی تو مال یکی دیگه
هله دا هله داد ای بیداد از دست زمونه فریاد
چرا روزگار گلی را میبینه دست میبره همونو میچینه
هله دا هله داد ای بیداد از دست زمونه فریاد
چرا روزگار گلی را میبینه دست میبره همونو میچینه
اشکی برات نمیریزم ارزش اشکامم نداری
فکر نکنی که با رفتنت داغی رو دل من میزاری
من میرم و تصویر تو را از خاطرم محو میکنم
آویزی که هدیه دادی را میندازمش پرت میکنم
هله دا هله داد ای بیداد از دست زمونه فریاد
چرا روزگار گلی را میبینه دست میبره همونو میچینه
هله دا هله داد ای بیداد از دست زمونه فریاد
چرا روزگار گلی را میبینه دست میبره همونو میچینه