شب بارونی (ویرایش شده*)
قصه یک دل تنهاست ، قصه های منو بارون
هر دو دلگرفته از غم ، با چشائی زارو گریون
هر دو سینه ای پراز حرف ، هر دو در سکوت شبها
هر دو بیدارِ شبونه ، توی کوچه های تنها
اشکای من ، روی گونه ، …هق هقِ ِ تلخ خیابون
آخر عاشقی اینه …. گریه کردن زیر بارون !
این منم که زیر بارون ، خاطراتوُ مینویسم
منکه با قطره اشکم ، رهگذا ر شبِ خیسم
این منم که زیر بارون همه اشکام روُونه
اما هیچکس زیر بارون… راز اشکو نمیدونه
واسه این غریبه گشتن … دیگه چتری هم نمیخوام
پا بپای سرنوشتم ، دیگه … یکقدم …، نمیام
آره باورم نداری ،… تو که اشکامو ندیدی
تو که هر شب زیر بارون غم ِ عشقو نکشیدی
این منم ، که زیر بارون ، خاطراتوُ مینویسم
منکه با قطره اشکم ، رهگذا ر شبِ خیسم
کاش دوباره زیر بارون ، تو میومدی سراغم
تا ببینی مثه دیرو ز ، من هنوز یکدل داغم
ولی تو یک شب آروم ، زندگیمو ابری کردی
تو خودت گفتی که هرگز ، بدلم برنمیگردی
من از ا ونروز تا به امروز ، دلِِِیِ بارون زده هستم
تو منو تنها گذاشتی ، من زدم دلو شکستم
حالا خاطرات بارون ، شاید از یادِ تو رفته
دل منهم ، واسه هیچکس ، راز اون شبو نگفته !!
تو میدونی و دل من ، که برات شعری رو خوندم
شعر کوچه از( ُمشیری) تا بدونی چرا موندم!
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز ، نتوانم نتوانم
آخه دل کجارو داره … وقتی یک دله اسیره
دله من اسیر دامه ، خودشم بخواد نمیره
تو با عشقتم ، یه روزی ، هر دو پای منو بستی
فردا با، سنگ جدائی ، پر و بالمو شکستی
آره باورم نداری تو که اشکامو ندیدی
تو که هر شب زیر بارون غم عشقو نکشیدی
این منم ، که زیر بارون ، خاطراتوُ مینویسم
منکه با قطره اشکم ، رهگذار شبِ خیسم
کاش دوباره زیر بارون ، تو میومدی سراغم
تا ببینی ، مثه دیرو ز ، من هنوز یکدل داغم
من هنوز یکدل داغم .
ف . شیدا /فرزانه شیدا