ندونستی قدرمو
شاید موهاش مشکیه و لخت تر از موهای منه
شاید خیلی با عشوه و ناز و ادا حرف میزنه
شاید چشای آبی و قشنگ و شهلایی داره
شاید که تیپش عالیه،یه قدِ رعنایی داره
شاید بهت گفته اینو”دوست داره خیلی زیاد”
اصن شاید دلش به جز تو هیچ کسیو نمیخواد!
شاید میگه هرجا میره به یادته تو هر نفس
شاید میگه دیوونته عاشقته همین و بس!
اما بدون به غیر من دوسِت نداره هیچ کسی
بدون که من آخرشم برای من تو نفسی
بیشتر از این فکر نکنم کسی بخواد با تو باشه
بگی بمیر بمیره و حتی اینم از خداشه
ببین منو نه شاکیم،نه متهم،نه قاضیم
ببین حتی بدونِ تو به فکر چشمات راضیم
نه که بگم عاشقتم نا این که پابندت کنم
ولی بذار دو جمله ای بهت بگم،پندت کنم
قدر کسایی رو بدون که بی تو با یادت خوشن
نه اونایی که تا میری،زود خودشونو میکشن!!
وقتتو خرج کن با کسی که جز تو یاری نداره
نه اون که وقتی نباشی به جز تو کاری نداره
دوس ندارم با این حرفا بگم که از پیشش برو
نمیدونم اصن شاید اونم خیلی بخواد تو رو
ولی چشاتو وا کن و نذار باهات بازی بشه
نذار اون که دوسِت داره به مرگ تو راضی بشه
نگو اینا رو میدونی،نمیدونی و میدونم
عزیزِ من،من حرفتو از توی چشمات میخونم
میخوای بهم بگی برو،میخوای بگی تنهام بذار
فقط بدون به پای تو سوختم یه عمر آزگار
خوش باشی با اون کسی که جامو گرفت تو قلب تو
نمیدونم دیگه چی پیش میاد واسه من بعد تو
خوش باشی با اون کسی که دوچندان کرده دردمو
تقصیر اون نیست البته.تو ندونستی قدرمو….