تولد زمستانی
من , تو , یه روز برفی
در ساعتای هرگز…
تیشرت و شال من سبز
رژ گونه ی تو قرمز…
من داغ و پر غرورم
شعری شبیه مرداد
با بوسه های اسفند
در امتداد خرداد
از واژه ها گذشتم
تا روز تو رسیدم
از بیست وشیش ِ مرداد*
من برف می کشیدم
شعر سپید و آروم
عکس منوتو در قاب
چشمای من ستاره
چشمات شبیه مهتاب
تو فصل ِ ضد برگا
تو از سفر رسیدی
رووز تولدت رو
با رنگ سبز کشیدی
اسفند بهار من شد
اردیبهشت ِ آغوش
دلتنگی از تو روشن
دلواپسی فراموش
*
*
پاییز مان رسید و
تو از درخت بریدی…
با چوبی از تن من
شکل تبر کشیدی
تو ضربه می زدی و
من کوه می شکستم
با این همه تبر هم
من عاشق تو هستم
تو ضربه می زدی و
من شعرمی سرودم
این درد بی دلیل و
ای کاش گفته بودم
_________________________
* پانوشت: ۲۶ مرداد روز تولد منه که خیلی هم نزدیکه :)
سلام به همه ترانه سراهای بزرگ حال و آینده
اول تسلیت میگم از دست دادن یکی از خانواده ترانه سرا ها رو
کسی که بهترین بود و ماند
و مرگ مال همسایه نیست و منتظر تک تک ماست و من فاتحه خوندم تو این دنیا که زنده بودنش با سختی و بد بختی و انتظاره و آخرشم میشه این
روحش شاد و یادش گرامی
———–
خیلی خوشالم که به آکادمی اومدم
در ترانه پیراهن واقعا لطف سرشار شما رو دیدم تا از انزوای ادبی در بیام و انبووووه کار هامو منتشر کنم
ترانه سراها حساس ترین ها هستند در ادبیات و وقتی ترانه ای خونده نشه انگیز و حس رو از خالق اثر میگیره
اما حالا وقتی دست به قلم میشم چهره و تفکر تک تک شما رو در نظر میگیرم تا چیزی ننویسم که “به قانون زمین بر بخورد”
کار تولد زمستانی , شعری اختصاصی برای تولد دوستی ( از دست رفته) بود و البته تقدیم میشه به همه ی زمستونی ها به خصوص اسفندی های مهربون
امیدوارم دوس داشته باشید
۱۰ اسنفد ۹۰