نقاش
با همون نگاهِ تو، مست و پریشون و خراب
ساکت و مات و نهفته، مثِ عکسِ توی قاب
واسه زل زدن به چشمات، اشکام آروم می باره
آخه الماسِ چشات، تو تاریکی ها نور داره
هرچی آرزوی قلبِ، تو برام هدیه بیار
بیا و آروم بشین، توی کوچه ی خیال
سوز و سرما رو مثِ، دلتنگیات پرپر بکن
واسه پروازِ قشنگت، خیلیا رو رد بکن
توی این پرواز زیبا، تو هجوم خاطره
وقتی باز بارون میاد، که لحظه ی رسیدنه
ابرای سیاه و باد و، همه رو کمرنگ کن
مثل نقاش قدیمی، روی بومت رنگ کن
روی بوم تو دیگه، تیرگی معنا نداره
جای اون رنگای تو، خدا داره رنگ می کاره