همه چی خوبه و من…
همه چی خوبه منم داغونم
صبح تا شب بیرون از خونم
همه چی شاده ولی من تلخم
دور دنیای خودم می چرخم
همه چی خوبه ولی درگیرم
منم نمیدونم کجا زنجیرم
حسه پروازو گرفتن از من
مثل جزامی ها ترکم کردن
همه چی خوبه ولی دیوونم
از خودم سر میرم میدونم
گفتن احساس من اسون نیست
ضاهرم با باطنم همگون نیست
همه چی خوبه و من نابودم
باید مثل دیگران می بودم
چشم می بستم روی درد ها
میشدم شبیه این نامرد ها