سال ثانیه ها
سال ثانیه ها
من اسیر دست این ثانیه هام
که دارن لحظه به لحظه میگذرن
این زمان میمیره هر لحظه یه بار
کاش دوباره مث سابق نگذرن
یکی باز داره میاد توو زندگیم
که از این جدایی ها دورم کنه
قلب من دروغ نمیگه به خودم
نبض دستام واسه ی اون میزنه
***
ترسیدم از خودم…تا عاشقت شدم
انگار که واقعا…خام تو میشدم
روزا و هفته ها…کی میدونه کجا؟
هم مرز تو شدم…آروم و بی صدا
***
دل من حالا دیگه آروم نداره
بی تو ثانیه ها شبیه ساله
حس سرد اون چشات واسم سواله
ای خدا میبینی که حالم خرابه…!
ترسیدم از خودم …تا عاشقت شدم …