تلنگر دوباره
.
این شعر با توجه به معنی سوره انسان سروده شده
تلنگر دوباره
قصه ی اومدن من یه حکایت عجیبه
یه تلنگر دوباره واسه نفس نانجیبه
از کجا سفر شرو ع شد از کجا دلم تپیده
با چه رمز و رازی دستات تارو پودمو تنیده
نره یادم که یه روزی از نبودن خسته بودم
از دم گرم تو روشن شد شب تار وجودم
نره یادم که تو گفتی یه دوراهی پیش روته
راز بهترین گزینه توی سجده و قنوته
راه راستو که بگیری دیگه دردسر تمومه
گفتی که آخر این راه یه ضیافت پیش رومه
ساقی و طعم شراب و دل شاد و عشق و مستی
هیچی کم نداره اونجا تا تو صاحب خونه هستی
وعده دادی سلسبیل و به دلای آسمونی
به کسی که تو وجودش رخنه کرده مهربونی
گفتی روزی روزگاری چند تا قلب پاک ومعصوم
غذای افطارشونو داده بودن به یه محروم
نه واسه مقام و منصب نه واسه سکه و دینار
با یه نبت خدایی واسه خوشحالی دلدار
آره گفتی و نوشتی روی گلبرگ شقایق
راز حرفامو میدونه روح پاک و قلب عاشق
قصه ی اومدن من یه حکایت عجیبه
یه تلنگر دوباره واسه نفس نا نجیبه
ریحانه صفری