رویای من
چیزی ندارم جز همین وابسته بودنم بهت
گاهی یه مرحم می شدم اما حالا زخم رو دلت
چرکین شده زخمای تو زخمای این وابستگی
چیزی ندارم جز همین روزای سردِ زندگی
رویای من مرد و شکست دنیای تازه ای ندید
اون خاطرات شیرینو این لحظه های تلخ برید
دست تو و دستای من یه روزی مال هم بودن
حالا نمی دونم چرا دشمن جون هم شدن
چرکین شده زخمای تو زخمای این وابستگی
چیزی ندارم جز همین روزای سردِ زندگی
چیزی ندارم جز همین وابسته بودنم بهت
گاهی یه مرحم می شدم اما حالا زخم رو دلت