باور تلخ
عکسم تو قاب پنجره مونده
از وقتی که رفتی از آغوشم
باور کنم بی من سفر کردی
باور کنم کردی فراموشم
این انتظار بی دلیل از من
یک آدم بیهوده می سازه
یکی که پای این شکستنها
بازی که نه هستیشو می بازه
من بغض ابرم قطره بارونم
پای یه رعد ساده می مونم
این حرفت آغاز سقوطم بود
با تو نه می خوام و نه می تونم
با گریه تو تصویر اون روزا
دنبال لبخند تو می گردم
نیستی ببینی حتی تو عکسام
پنهون شدی آره گمت کردم
انگار این حرفا برای من
پایان شیرینی رویاها ست
حق من از این بیشترهم نیست
این سهم من از لذت دنیاست
یادت میاد دستای ما باهم
زنجیر احساسو رقم می زد
تعبیرم از اون روزها این بود
مردی که با عشقش قدم می زد
حالا ببین من تا ته جاده
بی سایبون و هم نفس رفتم
زنجیرو دنیا بد برید از هم
عشقم کشید دستاشو از دستم
داغ جدایی بی نشونم کرد
سینم از آه و گریه لبریزه
این بغض نشکن هم به شکل اشک
بیرون میاد از گونه میریزه
شاید یه روزی بشنوی از من
از ناله های پشت گیتارم
یک عمر از من دور باشی هم
دست از سر تو برنمی دارم