آشفتگی
خوابم نمی بره،سر درد دارمو،هر ثانیه ام بده
هر شب همین بساط،دنیا واسم شده،شکل یه غمکده
تا عصر خوابم و،ساعت رو می کُشم،توو حجم رختخواب
با این کسالتِ،بعد از یه خوابِ بد،سر میرم از سراب
مثلِ یه شربتِ،تلخم که هر کسی،از من بدش میاد
پژمردگی شده،همراه و همدمم،با حسرتِ زیاد
مثل یه عقربه،کارم همش شده،گردش توو یک مدار
در من گُمه امید،شکلِ یه قاتلم،پای طناب دار
کافکا خودِ منم،خاکستری شده،دنیا برای من
توو فکر مرگمو،این لحظه های شوم،با من یکی شدن
هر چی بگم کَمه،توصیف لحظه هام،جا میشه توو کتاب
سیرم از این جهان،محدود بودنم،توو چارچوبِ قاب
شاید دلم نخواد،تسلیم شم ولی،این آخر منه
مثل درختی ام،که سرنوشت اون،ایستاده مردنه