(نا امیدی)
سلام دوستان
برای همه ی ما ممکنه پیش بیاد .لحظه هایی رو میگم که از زندگی سیر میشیم نا امید میشیمو دوس داریم نباشیم!
این لحظه ها وجود داره ولی خدا کنه تو خونه ی دلامون موندنی نباشه این احساس(آمین)
……………………………………………………
بهت گفتم دلم گیره..نگفتم از تو دلگیره
رهام کردی..نفهمیدی..که قلبم بی تو میمیره
نمیخواستم برم اما..زمونه کفشمو جف کرد
بهش خندیدم اما اون..بروی صورتم تف کرد
منو آوار پاییزو هزارون راه نارفته
چی شد اون آرزوها خوابو رویاها کجا رفته؟
سی وشش سال تنهایی..به ساز غصه رقصیدن
همش در خود فرو رفتن..شبا با گریه خوابیدن
به لب لبخند مصنوعی..مثه دیوونه خندیدن
به هر بیراهه رفتن هر خدایی را پرستیدن
نگا کن حاصلش این شد…یه مشت قرصای رنگارنگ
که پیش رومه و میخواد…منو بفرسته زیر سنگ
همون سنگی که میذارن به رو آرامگاه من
میگن سنگین و سرده..lمثل این فرسوده آهه من
صدایی باز میپیچه..تو گوشم این دم آخر
بسوزون شعرهاتو..سر بکش تا جرعه ی آخر
تمومش کن..تمومش کن که وقتت فرصتت تنگه
نباشی کار این دنیا..نمیلنگه نمیلنگه
مثه بی اشیون مرغی که میشه طعمه ی دریا
بکش سر استکانت رو..بذار راحت شی از دنیا
به آخر میرسه قصه دیگه چیزی نمینوشه
اتاق سرد و اون شاعر که تنهامونده یک گوشه
ببین پرواز کرد اما جنازه ش داره میخنده
دیگه راحت شد و پر زد از این دنیای وامونده
صدای ضجه ی مرگ وبازم ابری که میباره
ببین اون مرده و هیچکی رو قبرش گل نمیذاره
از این دنیای غارتگر ندیدی روی خوش هرگز
برو راحت شدی شاعر خداحافظ خداحافظ
چی موند از کار این دنیا..بجز خون جگر بر دل
جهنم صد شرف داره به این دنیای بیحاصل