” پس کوچه “
چشم من شبیه اون پس کوچه س
که پلاک خودشم یادش نیس
همه رد میشن و هیچ کس فکره
یه اتاق اندازه ی خوابش نیس
ذهنِ افسرده ی این پس کوچه
خواب بودن تو رو میدیدش
تا به فکر اومدن ـ افتادی
عطر بودنت یهو پیچیدش
حس بودنت نگامو تر کرد
تو ولی به رفتن عادت کردی
همه دیوارا ترک خوردن تا
تو به حس پاک من شک کردی
” اگه من مشکوکم ، من اگه مرموزم / بی تو یخ میبندم ، پیش تو میسوزم
شب و روزام سرده ، بیا تا بیدارم / تا بسوزم با تو ، هر شب و هر روزم ”
نذار این کوچه – یه بن بست باشه
پلک من به ردِ پات پل بسته
راه رفتنت که بازِ امـا
فک کن از هر دو طرف بن بسته
انگار از دست همه دلگیری
جای پاهای تو سنگین ـ خسته
من به جای تو همش میبارم
اگه اشکای تو قندیل بسته
بیا همسایه بشیم بهم نگو
توی این کوچه پر از متروکه س
نگو فکرِ تو گذر کردن از
تن بارون زده ی پس کوچه س
” زیر برف تن پوشم ، روی رخت آویزه / نفسام میلرزه ، تو دلم پائیزه
اگه بی احساسم ، تو خودت بگو ـ چرا / تا میخندی اشکام ـ سرِ خود میریزه “